یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

کسی با"موج" موهایت "کنار" آمد به غیر از من؟

کسی با"موج" موهایت "کنار" آمد به غیر از من؟

کسی با هستی اش پای قمار آمد به غیر از من؟


کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو؟

کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟


تمام شهر در جشن "تماشا"ی تو حاضر شد

تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من


برایت دستمال کاغذی بودم،ولی آیا

کسی در لحظه ی بغضت به کار آمد به غیر از من؟


مرا از"جمع" خاطرخواه ها"منها" کن ای "حوا"

تو را کافیست "آدم" هرچه بار آمد به غیر از من

 

حسین زحمتکش



چقدر وحشتناک است

جدایی آنقدر سخت نبود

که نتوانیم شعری بگوییم

یا گرسنگی را از یاد ببریم ...

چقدر وحشتناک است

که جدایی

زیاد هم سخت نیست.

 
الهام اسلامی


اندوه

اندوه

کوچ نمی داند

آشیان می سازد وُ

پرواز

فراموشش می شود...

 
 سیما حجازی


شاید

شاید

دیگر

هیچوقت حرف نزنم

اگر

امکانِ در آغوش کشیدنت را داشته باشم... 

 


افشین یداللهی


خواستند...


خواستند از عشق آغوش و بوسه را حذف کنند
عشق از آغوش و بوسه حذف شد!!
افشین یداللهی

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید


وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید

وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید


من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود

آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود


وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد

آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد


من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی

چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی


من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر

چیز ر آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر


آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود

دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود


من عاشق چشمت شدم…


 دکتر افشین یدالهی


همین که...

همین که پیش هم باشیم،

همین که فرصتی باشه


همین که گاهی چشمامون،

تو چشم آسمون واشه


همین که گاهی دنیار و

با چشمای تو می بینم


همین که چشم به راه

تو میون آینه می شینم


بازم حس می کنم زنده ام

بازم حس می کنم هستم


بگو با بودنت دل رو

به کی غیر تو می بستم


همین که میشه یادت بود،

تو روزایی که درگیرم


که گاهی ساده می خندم،

گاهی سخت دلگیرم


همین احساس خوبی که

دلت سهم منو داده


همین که اتفاق عشق

برای قلبم افتاده


بازم حس می کنم زنده ام

بازم حس می کنم هستم


بگو با بودنت دل رو

به کی غیر تو می بستم



دکتر افشین یدالهی




پرواز

گفتی دوستت دارم

و من

به خیابان رفتم.

فضای اتاق برای پرواز کافی نبود.

 

 گروس عبدالملکیان



عزیزم دوستت دارم ولی با ترس و پنهانی

عزیزم دوستت دارم ولی با ترس و پنهانی 

که پنهان کردنٍ یک عشق یعنی اوج ویرانی !

 

دلم رنج عجیبی می برد از دوری ات ، اما 

نجابت می کند مانند بانو های ایرانی ...

 

تحمل کردن این راز از من زن نمی سازد !

که روزی خسته خواهد شد دل از اندوه طولانی

 

غمت را می خورد هر شب دل نازک تر از شیشه

تو سنگی را نمی خواهی کنار شیشه بنشانی !!

 

مرا باور کنی ، شاید ، به راه عشق برگردم ...

نه از این دست باورهای مردم در مسلمانی!

 

" عزیزم دوستت دارم " ، غم این جمله را دیدی؟

تفاوت دارد این سیلاب با شب های بارانی ...!

 

سها حیدری


خورشید را ب من قرض میدهی ؟


خدایا
خورشید را ب من قرض میدهی ؟

از تو ک پنهان نیست ،
سرزمین خیالم دوباره یخ بسته است . . . !