یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

پرواز

گفتی دوستت دارم

و من

به خیابان رفتم.

فضای اتاق برای پرواز کافی نبود.

 

 گروس عبدالملکیان



شب های دلتنگی

پیامبر شب های دلتنگی ام باش که من

 بی اعجاز، تو را مومنم !

روزی از اینجا میروم..

مینویسم نامه و روزی از اینجا میروم.. 

با خیال او ولی تنهای تنها میروم... 

در جوابم شاید او حتی نگوید کیستی.. 

شاید او حتی بگوید لایق من نیستی.. 

مینویسم من که عمری با خیالت زیستم.. 

گاهی از من یاد کن، حالا که دیگر نیستم...

ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌی


ﺍﮔﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺷﮕﻠﯿﺶ

ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺑﻠﮑﻪ ﻫﻮﺳﻪ

ﺍﮔﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﭘﺮ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺑﻮﺩﻧﺶ

ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﺣﺲ ﺗﺤﺴﯿﻨﻪ

ﺍﮔﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻤﮑﺖ ﻣﯽﮐﻨﻪ

ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺲ ﺗﺸﮑﺮﻩ …

ﻭﻟﯽ …

ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ !؟

ﻋﺎﺷﻘﺸﯽ …

ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌیه




فقط به خاطر تو

به خاطر روی زیبای تو بود. . .

که نگاهم به روی هیچکس خیره نماند. . .

به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود. . .

که دست هیچکس را درهم نفشردم. . .

به خاطر حرف های عاشقانه تو بود. . .

که حرف های هیچکس را باور نداشتم. . .

به خاطر دل پاک تو بود. . .

که پاکی باران را درک نکردم. . .

به خاطر عشق بی ریای تو بود. . .

که عشق هیچکس را بی ریا ندانستم. . .

به خاطر صدای دلنشین تو بود. . .

که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست. . .

و به خاطر خودتو بود. . .

فقط به خاطر تو. . .(!)



من... تو را...

تو را آن گونه می‌خواهم که باغی باغبانش را

شبیه مادر پیری که می‌بوسد جوانش را


من آن سرباز دلتنگم، که با تردید در میدان

برای هیچ و پوچ از دست خواهد داد جانش را


پریشانم شبیه پادشاهی خفته در بستر

که بالای سرش می‌بیند امشب دشمنانش را


تو در تقویم من روزی نوشتی دوستت دارم

از آن پس بارها گم کرده‌ام فصل خزانش را


شبی در باد می رقصند موهایت،یقین دارم

شبی بر باد خواهد داد مردی دودمانش را


پرستویی که با تو هم قفس باشد،نمی‌ ترسد

بدزدند آب و نانش را، بگیرند آسمانش را


تو ماهی باش تا دریا برقصد،موج بردارد

تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را


من آن مستم که در می‌خانه‌ای از دست خواهد رفت

اگر دستان تو پر کرده باشد استکانش را


علی سلیمانی


فصل بی تو

ببین نگاه من از انتظار لبریز است


نه این بهار، که هر فصل


بى " تو " پاییز است ...



فرمانروای دل

فرمانروایــــــــــــی میکنی

بدون هیچ نائب السلطنه ای

کسی نمیداند چه لذتـــــــــــــــــــــــــــــــی دارد

بهترین پادشاه تاریخ را در

دل داشــــــــــتن....!

و عشق

و عشق

صدای فاصله هاست.


صدای فاصله هایی که


- غرق ابهامند


- نه ،


صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند...


شراب باید خورد

و در جوانی یک سایه راه باید رفت،


همین.