یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

مرد و زن ندارد ...

مرد و زن ندارد ...

به نقطه ی ما شدن که رسیدی ،

شور انگیزترین باش برای عاشقانه هایت ...

میان مردم فریاد بزن دوستت دارم و اگر کسی

چشم غره ای رفت ، دعایش کن تا عاشق شود ...

تو مشرقی تر از آفاق سرخ لَم یَزَلی

تو مشرقی تر از آفاق سرخ لَم یَزَلی

طلوع عاطـفه بر شانه های هر غزلی

 

برای لحظـه ی پیوند: "دخترم چایی"

میاوری و تعارف، عزیزِ چشم عسلی

 

دو استکانِ پر از عشق با کمی لبـخند

 برای صحبتمان در اتاقک بغلی

 

 حیای خالصی! از رو گرفـتن ت پیداست

و از صدای ضعیـفی که ساده گفت بلی!

 

مرتضی حیدری

دلم از رفتن تو سخت به هم می ریزد


دلم از رفتن تو سخت به هم می ریزد

بروی واژه ی خوشبخت به هم می ریزد


آمدی توی خیابان و همه فهمیدند

شهر را موی کمی لخت به هم می ریزد


عطر آغوش و تنت حاشیه ی امنیت است

مرد را فاصله در تخت به هم می ریزد


پاره کن پیرهنم را که زلیخا  را باز

حالت پارگی رخت به هم می ریزد


عشق با فتح دلت تاجگذاری شده است

بروی سلطنت و تخت به هم می ریزد


آنچه در تجربه ی ماست نشان داده که عشق

تا خیالت بشود تخت... به هم می ریزد...


دوستت دارم و این یک کلمه شعر من است

حرف را قافیه سخت بهم می ریزد!

 
"علی صفری"


مرا کم دوست داشته باش اما...!

مرا کم دوست داشته باش

اما همیشه دوست داشته باش !

 

این وزن آواز من است :

عشقی که گرم و شدید است

زود می سوزد و خاموش می شود

من سرمای تو را نمی خواهم

و نه ضعف یا گستاخی ات را !

عشقی که دیر بپاید ، شتابی ندارد

گویی که برای همه ی عمر ، وقت دارد 

مرا کم دوست داشته باش

اما همیشه دوست داشته باش !

این وزن آواز من است :

اگر مرا بسیار دوست بداری

شاید حس تو صادقانه نباشد

کمتر دوستم بدار

تا عشقت ناگهان به پایان نرسد !

من به کم هم قانعم

و اگر عشق تو اندک ، اما صادقانه باشد ، من راضی ام

دوستی پایدارتر ، از هرچیزی بالاتر است .

مرا کم دوست داشته باش

اما همیشه دوست داشته باش !

 

 

 

"امیلی دیکنسون"




خیال ها ...

ای خیال ها ...

که می گذرید !

به او بگوئید...

آن قدر پروانه خورده ام ...

که تا قیامت از سرم ،

هوای گل نمی پرد !

دلِ فروشت را ندارم

تاجر ثروتمندی هستم ...
که تنها دارایی اش ... تویی !

دلِ فروشت را ندارم ،
از اینروست که فقیرم ...

عشق یعنی ...

عشق یعنی ...

مردان با شمشیر ...

دنیا را فتح می کنند ،

و با بوسه ای شکست می خورند !



عشق به هر نفر ...

عشق به هر نفر ...

فقط یک بال می دهد!،

و ♥ تو ♥ ...

بال دیگر من...

برای پرواز مشهور عشقی !

"پرویز صادقی"



♥ چشم هایت ♥

♥ چشم هایت ♥


مِنوی زندگی ست !


بی تو رؤیاهایم ...

گرسنگی می کشند !