سال ها بعد در حالیکه موهای معشوقه ات را نوازش می کنی یک " آن" مرا به یاد میاوری لرزشی در انگشتانت نفسی عمیق و دوباره به نوازش ادامه میدهی... بعضی ها را می توانی ترک کنی اما... فراموش نه
گاه دلتنگ می شوم دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها گوشه ای می نشینم و حسرت ها را می شمارم وصدای شکست ها و خنده ها را و وجدان را محاکمه می کنم من کدام قلب را شکستم و کدام امید را نا امید کردم کدام خواهش را نشنیدم و کدام احساس را له کردم و به کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگم؟؟!