یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

בِلــَم اَز בُنیـــآ پـُرـهـ کــہ



بـَعــضـے اوقـآتـــ اوטּــقـَבر


בِلــَم اَز בُنیـــآ پـُرـهـ کــہ


בِلــَم مے פֿـوآב یـہ جیـــــغ بــزَטּـَمــــو


بـــہ یـــکے بگــَــم


פֿــَـفــہ شــــو


پر از تو



دلــم خـیـلــی بــیــشــتــر از حـجـمــش پـــُر اســت ؛


پــُـر از جــایِ خــالـیِ تـــو

پــُـر از دلــتــنـگی بـرای نگــاهِ تـــو

پــُـر از خــاطـراتِ قــدم زدن

در کـوچــه پــس کــوچـه هـــای شــهـر بـا تــو

پــُـر از حــس پــرواز

پــُـر از تــو . . .


گــــفته باشــــم




گــــفته باشــــم 

!.!.!مـــن درد مــــــــی کــشــم ؛تــــو امــــا ….

 چشم هـــــایت را ببنـــــــد 

!سخت است بـدانـــــم می بینی ،

 و بی خیــــــــــالی … !



به سلامتی



به سلامتی اونایی که هم دل دارن هم معرفت


اما کسی رو ندارن...


به سلامتی اونایی که تک پرن و با هر آشغالی نمیپرن...


به سلامتی تلخی روزگار که خیلی چیزارو میشه خواست


اما نمیشه داشت...


به سلامتی اونایی که غرور دلشون له میشه


ولی به حرمت رفیقشون فقط خون دلشو میخورن


وبه سلامتی تو عشقم





تظاهر

باید بازیگر شوم ،

آرامش را بازی کنم ...

باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم ...

باز باید مواظب اشک هایم باشم ...

باز همان تظاهر همیشگی : " خوبم ... "


جدایی درد دارد


باران که می بارد جدایی درد دارد

دل کندن از یک آشنایی درد دارد

 

هی شعر تر در خاطرم می آید اما

آواز هم بی همنوایی درد دارد

 

وقتی به زندان کسی خو کرده باشی

بال و پرت، روز رهایی درد دارد

 

دیگر نمی فهمی کجایی یا چه هستی

آشفتگی ، سر به هوایی درد دارد

 

تقصیر باران نیست این دیوانگی ها

تنها شدن در هر هوایی درد دارد

 

باید گذشتن را بیاموزم دوباره

هرچند می دانم جدایی درد دارد...


خیره


در ازدحام سیم و ساز  و صدا


به زخم های  بی زخمه

 

خیره مانده ام


درد


درد یعنی  همدم دریــــا شدن

با جنونی ساده، بی لیلا شدن

 

درد یعنـــی پرسه در کنــــــج قفس

خسته از بی آسمانی ... بی نفس

 

درد یعنــــــــــی آرزوهـــای محــــال

بی تو  وا دادن به شک یا... احتمال

 

درد یعنی همدم  سـایه شدن

رفتن و با جاده همسایه شدن

 

درد یعنی سینه ای غرق به خون

گمشدن از وحشت سرخ جنون

 

درد یعنی هق هق... اما بیصدا

دل بریدن از همه ... حتا خـدا

 

 درد یعنی کودکی خیره به نان

خیره ی من . ما . شما. او.این و آن

 

درد یعنی غرق استدعا شدن

در حضورت ناگهان تنها شدن

پوریا کلهر

 

دلم میگوید


دلم میگوید به شهرت بیایم

حتی با اینکه میدانم نمیبینمت اما...

همین بس است مرا که ریه هایم را

 از هوایی که تو نفس میکشی پر کنم

 قول میدهم تا آخر عمر هوایت را نگه دارم

 عقلم اما...همیشه با دلم سر جنگ دارد

 میگوید نرو...میمیری

 دروغ هم نمیگوید بیچاره

خوب میداند...

 در هوای تو اما بی تو من میمیرم

عاقبت باید گفت



عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرقه به خون

که خداحافظ تو
. . .

گر چه تلخ است ولی باید این جام محبت بشکست


گرچه تلخ است ولی باید این رشته الفت بگسست


باید از کوی تو رفت


دانم از داغ دلم بی خبری


و ندانی که کدام جام شکست


که کدام رشته گسست


گرچه تلخ است پس از رفتن تو خو نمودن به غم و تنهایی


عاقبت باید رفت


عاقبت باید گفت


با لبی شاد و دلی غرقه به خون
 
که خداحافظ تو . .