به خاطر روی زیبای تو بود. . .
که نگاهم به روی هیچکس خیره نماند. . .
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود. . .
که دست هیچکس را درهم نفشردم. . .
به خاطر حرف های عاشقانه تو بود. . .
که حرف های هیچکس را باور نداشتم. . .
به خاطر دل پاک تو بود. . .
که پاکی باران را درک نکردم. . .
به خاطر عشق بی ریای تو بود. . .
که عشق هیچکس را بی ریا ندانستم. . .
به خاطر صدای دلنشین تو بود. . .
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست. . .
و به خاطر خودتو بود. . .
فقط به خاطر تو. . .(!)
پســر : سـلـام عــزیـــزم، چطــورے؟
دختــر : سـلـام گلـــم، خیـلے بــد ..
پســر : چــرا؟ چے شــده؟
دختــر : بـایـد جـدا بشیـــم
پســر : چـــــــــرا ؟
دختــر: یــہ خـانـوادہ اے مـטּ رو پسنــدیــدטּ واســہ پســرشــون، خـانـوادہ منــم راضیــטּ ..
الـانــم بـایــد ازت تشڪر ڪنــم بخـاطـر همـہ چیــز و بـایــد بــرم خــونـہ
چــوטּ مـــادر پســرہ اومــدہ میخــواد مــטּ رو ببینــہ...
پســر : اشڪات رو پــاڪ ڪــטּ...تــا بهتـــر جلــو چشــم بیـــاے...
چــوטּ مــادرم نمیخــواد عــروسـش رو غمگیــטּ ببینــہ... !!
امیــــــــدوارم ایــن روز بـــــــرای همـــه اتفـــــــــــاق بیفتــــــــــه
حالش خراب بود، سرش گیج و مست مست
آمد دوباره روی همان بالـکن نشست
یک دور به تمــام خیــابــان نگــاه کرد
به جفت های مسخره ی دست توی دست
لبخند زد بــه هر که دلش را فروختــه
لبخند زد به هرکه شبیه خودش شکست
آغـوش بــاز کــرد و تنش را بــه بــاد داد
حس کرد مثل سایه اش امشب سبک شده ست
راضــی نشد پرنده ی کوچک...وبالـــکن
دیگر برای بال و پرش پست پست پست
بد مستی قشنگ جوانی غزل پرست
صبـــح آسمــان برای پریدن زلال بـــود
آماده شد دل از همه ی بیت ها گسست...
اشکی چکیدو...آه چقدر آشناست این-
دستی که پلک های مرا عاشقانه بست
فروغ تنگاب جهرمی
چه خبر از دل تو ؟
نفسش مثل نفسهای کوچک دل من می گیرد ؟
یا به یک خنده ی چشمان پر از ناز کسی میمیرد ؟
چه خبر از دل تو ؟
دل مغرور تو هم مثل دل عاشق من می گیرد ؟
مثل رؤیای رسیدن به خدا ..... همه شب تا به افق
دل من نیز آزادگی قلب تو .... پر می گیرد ؟
چه خبر از دل تو ؟