یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

فقط به خاطر تو

به خاطر روی زیبای تو بود. . .

که نگاهم به روی هیچکس خیره نماند. . .

به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود. . .

که دست هیچکس را درهم نفشردم. . .

به خاطر حرف های عاشقانه تو بود. . .

که حرف های هیچکس را باور نداشتم. . .

به خاطر دل پاک تو بود. . .

که پاکی باران را درک نکردم. . .

به خاطر عشق بی ریای تو بود. . .

که عشق هیچکس را بی ریا ندانستم. . .

به خاطر صدای دلنشین تو بود. . .

که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست. . .

و به خاطر خودتو بود. . .

فقط به خاطر تو. . .(!)



دختر و پسر


پســر : سـلـام عــزیـــزم، چطــورے؟

دختــر : سـلـام گلـــم، خیـلے بــد ..

پســر : چــرا؟ چے شــده؟

دختــر : بـایـد جـدا بشیـــم

پســر : چـــــــــرا ؟

دختــر: یــہ خـانـوادہ اے مـטּ رو پسنــدیــدטּ واســہ پســرشــون، خـانـوادہ منــم راضیــטּ ..

الـانــم بـایــد ازت تشڪر ڪنــم بخـاطـر همـہ چیــز و بـایــد بــرم خــونـہ

چــوטּ مـــادر پســرہ اومــدہ میخــواد مــטּ رو ببینــہ...

پســر : اشڪات رو پــاڪ ڪــטּ...تــا بهتـــر جلــو چشــم بیـــاے...

چــوטּ مــادرم نمیخــواد عــروسـش رو غمگیــטּ ببینــہ... !!



امیــــــــدوارم ایــن روز بـــــــرای همـــه اتفـــــــــــاق بیفتــــــــــه


سیب




سیب که هیچ


تمامی باغ را می چینم

اگر در تبعید گاهمان

فقط مـــــن و تــــــو باشیم ...








مست مست

حالش خراب بود، سرش گیج و مست مست

آمد  دوباره  روی  همان  بالـکن  نشست


یک دور به تمــام خیــابــان نگــاه کرد

به جفت های مسخره ی دست توی دست


لبخند زد بــه هر که دلش  را  فروختــه

لبخند زد به هرکه شبیه خودش شکست


آغـوش  بــاز  کــرد  و  تنش  را  بــه  بــاد  داد

حس کرد مثل سایه اش امشب سبک شده ست


راضــی نشد پرنده ی کوچک...وبالـــکن

دیگر برای بال و پرش پست پست پست



بارید تا دمـادم صبـــح و کسـی ندید

بد مستی قشنگ جوانی غزل پرست


صبـــح  آسمــان  برای  پریدن  زلال بـــود

آماده شد دل از همه ی بیت ها گسست...


اشکی چکیدو...آه چقدر آشناست این-

دستی که پلک های مرا عاشقانه بست

 

 

فروغ تنگاب جهرمی





چه خبر از دل تو ؟

چه خبر از دل تو ؟


نفسش مثل نفسهای کوچک دل من می گیرد ؟


یا به یک خنده ی چشمان پر از ناز کسی میمیرد ؟

چه خبر از دل تو ؟

دل مغرور تو هم مثل دل عاشق من می گیرد ؟

مثل رؤیای رسیدن به خدا ..... همه شب تا به افق

دل من نیز آزادگی قلب تو .... پر می گیرد ؟

چه خبر از دل تو ؟