یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

به دنبال آرزوهایم می روم

به دنبال آرزوهایم می روم
هرچه می خواهد از
سنگ سرزنش
قضاوت ببارد ..
هیچ کس را توان ستادن
تصویر رویایم نیست ..
عهد بسته ام
قبل از مرگم
نمیرم ..

ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ

ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ

ﯾﮑﯽ ﮐﻮﭼﮏ ، ﯾﮑﯽ ﺑﺰﺭﮒ

ﯾﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ

ﯾﮑﯽ ﻗﻮﯼ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺿﻌﯿﻒ

ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ...

ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ

ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ

ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ

ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ , ﻟﻬﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ

ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺎﯾﯿﻨﺘﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﯿﻢ

ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ،

ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺎﺳﺖ ,ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ ،

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺁﻓﺮﯾﺪ

ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ،

ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻟﺬﺕ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﻢ...




ماهی های مرده

تنها ماهی های مرده هستند


که با مسیر آب حرکت میکنند.


صدای خنده ی دنیا

مدتهاست ک صدای خنده ی دنیا را نمیشنوم !!!
عجب سکوت سنگینی کرده است دنیا،
روزه ی سکوت ...
روزه ات قبول دنیا

اندیشیدن به اندیشیدنِ دیگران

اندیشیدن به اندیشیدنِ دیگران ؛
ترسیدن از اندیشیدنِ دیگران درباره تو ؛

این حد بی خودی است ..

که تو در خود چندان جلف و سبک شده ای که بیم داری 

از اینکه دیگران چگونه به تو خواهند اندیشید ، 

هم از این رو هیچت در اندیشه نیست

جز اینکه به طبع دل دیگران خود را برقصانی و بچرخانی ..

پس بی خود شده ای .. 

از آنکه نقطه ی اطمینان در خود را گم کرده ای ، 

از دست به داده ای و به اسارت داوری های این و آن در آمده ای

بدین هنگام دیگر تو نیستی که با دیگران روزگار می گذرانی 

به سانی که دیگران با تو ؛ 

بلکه این تصور ترس زده ی حضور دیگران است در تو 

که تو را از تو بازستانده است .. 


{ محمود دولت آبادی }

خواستند...


خواستند از عشق آغوش و بوسه را حذف کنند
عشق از آغوش و بوسه حذف شد!!
افشین یداللهی

حدس بزن


تعداد ،

صورت مسأله را تغییر نمی دهد

حدس بزن

چند بار گفته ایم و شنیده نشده ایم

چند بار شنیده ایم و


باورمان نشده است


چند بار ...

پدرم می گفت :

پدر بزرگ ات ، دوستت دارم را

یک بارهم به زبان نیاورد

مادر بزرگ ات اما

یک قرن با اوعاشقی کرد


محمد علی بهمنی


ﺗﻔﮑﺮ ﻣﻨﻔﯽ

ﺷﯿﺦ ﺭﺟﺒﻌﻠﯽ ﺧﯿﺎﻁ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺑﻮﺩﻡ ...
ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻣﻜﺮﻭﻫﯽ ﺩﺭ ﺫﻫﻨﻢ ﮔﺬﺷﺖ !
ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ .
ﻗﺪﺭﯼ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺷﺘﺮﻫﺎﯾﯽ ﻗﻄﺎﺭ ﻭﺍﺭ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻣﯽﮔﺬﺷﺘﻨﺪ .
ﻧﺎﮔﺎﻩ ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺷﺘﺮﻫﺎ ﻟﮕﺪﯼ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺩ
ﺭﺍ ﻛﻨﺎﺭ ﻧﻤﯽﻛﺸﯿﺪﻡ، ﺧﻄﺮﻧﺎﻙ ﺑﻮﺩ .
ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻓﻜﺮ ﻣﯽﻛﺮﺩﻡ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺣﺴﺎﺏ ﺩﺍﺭﺩ .
ﺍﯾﻦ ﻟﮕﺪ ﺷﺘﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ !... ؟
ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﻌﻨﺎ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﺷﯿﺦ ﺭﺟﺒﻌﻠﯽ ! ﺁﻥ ﻟﮕﺪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺁﻥ ﻓﻜﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻛﺮﺩﯼ !
ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺧﻄﺎﯾﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩﻡ ...
ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻟﮕﺪ ﺷﺘﺮ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺭﺩ !...
ﻗﺎﻧﻮﻥ ﮐﺎﺭﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ...ﺣﺘﯽ ﯾﮏ
ﺗﻔﮑﺮ ﻣﻨﻔﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺗﺎﺛﯿﺮﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﻨﺪ.

ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ

در ﻛﺎﺭﺯﺍﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ

ﺭﻣﻖ ﻣﺤﻜﻢ ﻣﺎﻧﺪﻧﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖﻛﻪ

ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﺷﺎﻩ ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﺕ ﻛﻨﺪ