آدمها می آیند... گاهی در زندگیت میمانند گاهی در خاطره ات، آنهایی که در زندگیت میمانند همسفر میشوند، آنها که در خاطرت میمانند تجربه ای برای سفر... گاهی تلخ گاهی شیرین گاهی با یادشان لبخند میزنی گاهی یادشان لبخند از لبانت برمیدارد اما تو... لبخند بزن به تلخ ترین خاطره هایت آدمها می آیند و این آمدن باید رخ بدهد تا تو بدانی.... آمدن را هم بلدند این ماندن است، که هنر میخواهد........
دلت را بتکان..... اشتباهاتت وقتی افتاد روی زمین.... بگذار همانجا بماند..... فقط از لابه لای اشتباهاتت ، یک تجربه را بیرون بکش.... قاب کن..... وبزن به دیوار دلت.... اشتباه کردن ، اشتباه نیست..... در اشتباه ماندن ، اشتباه است..... " فروغ فرخزاد "
دلشوره ها دروغ نمی گویند هر بار از سایه ی زنی که مرا بیشتر از او دوست داشتی!، ترسیدم چندانی نکشید که سایه ی سرش بر دیوار تور درازی درآورد!... شبیه سایه ی خنجر در دست کاکا بر پشت داش آکل در دست تو و آن سایه ی تور به سر بر پشت من
دلشوره های من زنان شهر را، عروس زنان شهر را، مادر زنان شهر را، عشق می کنند!
و عشق می کند آینده که مرا آرزو به گور برده در گور بخواباند