تکلیف چشمانم

تکلیف چشمانم،
هیچ گاه با تو روشن نبود
تا بودی
نمناک بود
جویبار بود
ابر بود...باران بود
مثل قدیم
زاینده رودی روان بود
حال که نیستی
خشک شد
حیران شد
گود نشست ، ویران شد
برهوتی تشنه،
کویر لوطی عریان شد
تکلیف این چشمانم
هیچگاه با تو روشن نشد

چشم‌هایت را نبند

دیگر چشم‌هایت را نبند؛

بانو  کجای دنیا

  دور میــکــده

دیـوار می کشند!


 ناصر رعیت نواز

چشم مست

چشم مست تو عجب جلوه گه بیداد است....

خم ابروی تو سرمشق کدام استاد است؟...

خم ابروی تو را دیدم و رفتم به سجود...

صید را زنده گرفتن هنر صیاد است!!

دلم پر است

دلم از نبودنت پر است...

انقدر که اضافی اش از چشمانم میچکد...

چشم که باز می کنم

از لحظه ای که چشم باز میکنم

کار شروع میشود

نظارت و برسی کیفیت تک تک اعضای بدن

قلب … چشم … گوش …

مبادا ذره ای

از عاشق تــــو بودن منحرف شده باشند

خواب

وقتی چشمانم را روی هم میگذارم

خواب مرا نمیبرد ، تو را می آورد ، از میان فرسنگها فاصله . . . !

گـــــــ ـــــریه

بعضــــــی ها گـــــــ ـــــریه نمی کنند!

اما از چشــ ــــــــ ـــــم هایشان معلوم است که

اشکــــی به بزرگی یک سکــــــــــ ــــوت،

گــــوشه ی چشمشان به کمیـــ ـــن نشسته ...