یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

دعا برای شادمانیت

تسبیحی بافته ام.،
نه از سنگ...
نه از چوب...
نه از مروارید...
بلور اشکهایم را به نخ کشیده ام.،
تا برای شادمانیت دعا کنم.

خستگی

خستگــی
همیـشه به کـــوه کنـدن نیستـــ
خستگــی
گـاهــی همــین آخریـن جرعــه هــای امیــد استــ
وقتــی لیــوان
تـا بــه لبتـــ مــی رسـد
از دستتـــ می افتــد
خـــورد و خاکشیــر می شــود
و تـــو مـــی نشینــی بر کفـــ آشپـزخــانه و
بغض هــزارساله ات را مــی شکنــی زار زار

اشک نمیریزم

دیگر اشک نمیریزم...

 

بزرگ شده ام؟!

 

یا

 

سنگ...

 

نمیدانم...


بعضی وقت ها


بعضی وقت ها دوست دارم

وقتی بغضم میگیره خدا بیاد پائین

اشکامو پاک کنه دستمو بگیره وبگه:

ادم ها اذیتت میکنن؟؟

بیابریم پیش خودم.....




زیباتر

وقتی گریه میکنی زیباتر میشوی اما تو بخند

من به همان زیبا که “تر” نیست عاشقم !


بعضی وقتها

بعضی وقتها

حتی گریه
 دردی ازت دوا نمیکنه

میشینی و زل میزنی یه گوشه

زانوهـاتو بغـل میکنی

و با خودت میگی :

دیگه زورم نمیرسه

سر میز شام

سر میز شام یادت که میافتم بغض میکنم


 اشک در چشمانم حلقه میزند


 همه متعجب نگاهم میکنند


لبخند میزنم و میگویم :چقدر داغ بود !....






بـه شـــوق ِ دیــــدارت …


بـه شـــوق ِ دیــــدارت …

چه آب و جـارویــی

راه انـــداخــتــه انـــد !

چشـم هـا و مـژه هـایـم …