من را به غیر عشق به نامی صدا نکنغم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزنبا خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان ندهدر من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنیخود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شودتنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش !
این وزن آواز من است :
عشقی که گرم و شدید است
زود می سوزد و خاموش می شود
من سرمای تو را نمی خواهم
و نه ضعف یا گستاخی ات را !
عشقی که دیر بپاید ، شتابی ندارد
گویی که برای همه ی عمر ، وقت دارد
مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش !
این وزن آواز من است :
اگر مرا بسیار دوست بداری
شاید حس تو صادقانه نباشد
کمتر دوستم بدار
تا عشقت ناگهان به پایان نرسد !
من به کم هم قانعم
و اگر عشق تو اندک ، اما صادقانه باشد ، من راضی ام
دوستی پایدارتر ، از هرچیزی بالاتر است .
مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش !
"امیلی دیکنسون"
در سایه ی یک نگـــاه
گاهی می توان دمی آسود
در جاری یک صـــدا
گاهی می توان غرق بودن شد
در حجم بودن عـشــق
گاهی می توان هیچ شد
در اوج یک آسمان مـهـــر
گاهی می توان از هزاران قله گذشت
می توان در هجوم تمام هستها نیست شد
و در برابر تمام نبودنها به یک بـــودن بالید