یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

ضمیرِ من و تو

در زمینی که ضمیرِ من و توست

از نخستین دیدار، هر سخن، هر رفتار

دانه هاییست که می افشانیم

برگ و باریست که می رویانیم

آب و خورشید و نسیمش «مِهـــر» است

گر بدان گونه که بایست به بار آیـَد

زندگی را به دل انگیزترین چهره بیــارایَد...

 

فریدون مشیری





بـه شـــوق ِ دیــــدارت …


بـه شـــوق ِ دیــــدارت …

چه آب و جـارویــی

راه انـــداخــتــه انـــد !

چشـم هـا و مـژه هـایـم …



زمان

لحظه ها خمیازه میکشند .....




انگار توان حرکت ندارند .....



عقربه های ساعت را به جلو کشیدم 



شاید 



لحظه دیدارمان نزدیک تر شود ...



ولی افسوس 



زمان، نامرد تر از این حرفاست ...


یک شیشه فاصله...


تا دیدار تو


یک شیشه فاصله است


ومن


مثل ماهی میان تنگ


و تنگ


میان دریا...





برای دوستانم



من آموخته ام که برای زخم پهلویم برابر هیچ کیکاووسی ، گردن کج نکنم وزخم در پهلو وتیر درگردن،خوشتر تاطلب نوشدارو از ناکسان وکسان.زیرا درد است که مرد میزاید وزخم است که انسان می آفریند.

پدرم میگوید : قدر هر آدمی به عمق زخمهای اوست.

پس زخمهایت را گرامی دار. زخمهای کوچک رانوشدارویی اندک بس است تو اما در پی زخمی بزرگ باش که نوش دارویی شگفت بخواهد

وهیچ نوشدارویی شگفت تر از عشق نیست. ونوشداروی عشق تنها در دستان اوست .

او که نامش خداوند است.


پدرم گفته بود که عشق شریف است وشگفت است ومعجزه گر اما نگفته بود او که نوشدارو دارد، دستهایش این همه از نمک عشق پر است ونگفته بود که عشق چقدر نمکین است ونگفته بود که او هر که را دوست تر داردبر زخمش از نمک عشق بیشتر میپاشد!

زخمی بر پهلویم است وخون میچکد وخدا نمک می پاشد. من پیچ میخورم وتاب میخورم ودیگران گمانشان که میرقصم!

من این پیچ وتاب را و این رقص خونین را دوست دارم، زیرا به یادم میآورم که سنگ نیستم،چوب نیستم خشت وخاک نیستم که انسانم...

پدرم گفته است از جانت دست بردار، از زخمت اما نه، زیرا اگر زخمی نباشد، دردی نیست و اگر دردی نباشد در پی نوشدارو نخواهی بود واگر در پی نوشدارو نباشی عاشق نخواهی شد و

عاشق اگر نباشی خدایی نخواهی داشت ...
عشق عشق .................................................. .....یعنی خلوت و راز و نیاز

عشق یعنی.......................................... محبت و سوز و گداز

عشق یعنی ........................سوز بی ماوای ساز

عشق یعنی ....نغمه ای از روی ناز



عشق یعنی .................................................. ...........کوی ایمان و امید

عشق یعنی ...................................... یک بغل یاس سپید

عشق یعنی ......................... یک ترنم از یه یار

عشق یعنی ..... سبزی باغ و بهار



عشق یعنی .................................................. ......... لحظه دیدار یار

عشق یعنی.......................................... .. انتهای انتظار

عشق یعنی........................ وعده بوس و کنار

عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار



عشق یعنی .................................................. ..... حس نرم اطلسی

عشق یعنی...................................... با خدا در بی کسی

عشق یعنی......................... همکلام بی صدا

عشق یعنی.........بی نهایت تا خدا



عشق یعنی .................................................. ......... انتظار و انتظار

عشق یعنی .................................... هر چه بینی کس یار

عشق یعنی................... شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی .... سجده ها با چشم تر



عشق یعنی .................................................. ..... دیده بر در دوختن

عشق یعنی .....................................از فراقش سوختن

عشق یعنی ..................... سر به در اویختن

عشق یعنی.... اشک حسرت ریختن



عشق یعنی .................................................. ... لحظه های ناب ناب

عشق یعنی ........................................لحظه های التهاب

عشق یعنی ............................ بنده فرمان شدن

عشق یعنی ............تا ابد رسوا شدن



عشق یعنی ............................................ گم شدن در کوی دوست

عشق یعنی ............................. هر چه در دل آرزوست

اینم آخرین پستم تقدیم به 2 تا دوست عزیزم
براتون آرزوی خوشبختی دارم

ترنم

دیدار دوست


طناب را به گردنم انداخته اند.
گفتند آخرین آرزویت چیست؟
گفتم دیدار دوست!
گفتند خسته است، تا صبح طناب بافته است...