یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

ساعت قرارمان




مقابل دریا که می رسم

فقط برای چشمهایت دعا می کنم 
اما تو هرگز مستجاب نمی شوی 
ببار ... 
ببار که باز باورت کنم 
ببار در همین کوچه پس کوچه های بارانی 
ببار در همین کوچه مهتاب 
راستی قرارمان "همان ساعت "
نمی دانم 
ساعت لجوجی که هیچ عقربه ای 
روی شانه هایش به خواب نمی رود 
یادت نرود 
تو ، همیشه فرصت کوتاه منی برای شعر 
تا می آیم زمزمه ات کنم 
زود تمام می شوی 
می دانم سالهاست 
ساعت قرارمان 
یک دقیقه به هیچ است 
و من همیشه فقط یک دقیقه
دیر می رسم ...









امید آخر


انتقام خواهم گرفت 


از سیاهی موهایی که 


دوستشان داشتی !


امشب راس ساعت دلتنگی 

 

گردنشان را خواهم زد !‌


اخرین فرصت است


برگرد!‌




زمان

لحظه ها خمیازه میکشند .....




انگار توان حرکت ندارند .....



عقربه های ساعت را به جلو کشیدم 



شاید 



لحظه دیدارمان نزدیک تر شود ...



ولی افسوس 



زمان، نامرد تر از این حرفاست ...


ســــــــــــاعت ها

ســــــــــــاعت ها رو  کشیدن عقـــــب

 

فـــــــــــاصله ها رو چــه خواهند کرد....


 

ساعت شنی

همچون ساعت شنی شده ام

که نفس های آخرش را می زند

و التماس می کند یکی پیدا شود و برش گرداند

من هم ...نه ... !!

لطفا برم نگردانید !!!

بگذارید تمام شوم .............