چشمم به حرف آمده و بی قرار، لب
کی بشکند سکوت مرا بی گدار، لب
تقدیم تو هزاره ی من! یک هرات چشم
نا قابل است سهم تو یک قندهار، لب
"بودا" دل من است که تخریب می شود
بوسه است مرهم دل ومرهم گذار: لب
می رقصمت چنین که تویی در نواختن
نی : لب، کمانچه : لب، دف و چنگ و دوتار: لب
در حسرتم که اول پائیز بشکفد
بر شاخه ات شکوفه ی سرخ انار - لب
سیده کبری موسوی قهفرخی
خوب میدانم قماری بیش این دنیا نـبود
من ولی در حسرت بُردی،خمارت مانده ام
سرد میآید به چشم مست من چشمت و باز
از همین یلدا به عشق آن بهارت مانده ام . .
دو جام قبل و ... دو تا بعد کار می چسبد...
دو جام بعد در آغوش یار می چسبد
همین که مست شوی... حس کنی که خوشبختی
در اوج تلخی این روزگار می چسبد
مرا بخواه و به من چای و بوسه وعده بده
قرار تو به من بی قرار می چسبد
بچنگ جسم مرا عاشقانه ... چون شیری
که ناگهان به گلوی شکار می چسبد
چقدر مست در آغوش بودنت خوب است
چقدر بوسه ی بی اختیار می چسبد
مرا رها کن و بگذار منتظر باشم...
برای بوسه کمی انتظار می چسبد
مهتاب یغما
ما در مسیر زندگی با هیچ کس به طور اتفاقی روبرو نمیشویم،
همه ی آدمها با دلیل وارد زندگی ما میشوند...!
بهومیل هرابال