یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

روزهای برزخی

خدایا..!!


کاش اعتراف کنی


جهنمی در کار نیست


برای ما همین روزهای برزخی زمینی کافیست!





الکلی


میروم تا در میخانه کمی مست کنم


جرعه ای بالا ببرم آنچه نبایست بکنم !


آنقدر مست که اندوه جهانم برود


استکان روی لبم باشد و جانم برود


برود هر که دلش خواست شکایت بکند


شهر باید به من الکلی عادت بکند........




حکایت مردی...



عجب سکوت بلندی


عجب تب سردی


عجب حدیث غریبی ، حکایت مردی...


تو رفته ای که نیایی و حسرتم این است


نه می شود که بمیرم ، نه اینکه برگردی...





عاشقت کردی


زمین را عاشقت کردی، هوا را عاشقت کردی

و هر چه بود بین این دو تا را عاشقت کردی

 

گِلت وقتی که حاضر شد خدا لبخند زد، یعنی

ز بس زیبا شدی حتی خدا را عاشقت کردی

 

به خود می بالم از عشقت ولی همواره می پرسم    :

چه در ما یافتی آیا که ما را عاشقت کردی؟


نه تنها من، نه تنها او، نه تنها شاعران، حتی

غزل را، بیت ها را، واژه ها را عاشقت کردی

 

سپس عشق تو از واژه به قلب ساز ناخن زد

و بعد از آن دور می فا س لا را عاشقت کردی

 

به وقت خواندنت بی اختیار از بغض لبریزم

تو حتی بغض را، حتی صدا را عاشقت کردی

 

مهدی عابدی



حس پنهان


هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند

می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟

عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز

کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند!

در خودش، من را فرو خورده ست، می خواهد چه قدر

ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟!

هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید!

هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند...

آه!، مردی که دلش از سینه اش بیرون زده ست

حرف هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟!!

خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال ها

باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند..."

"نجمه زارع"


بعضی وقتها

بعضی وقتها

حتی گریه
 دردی ازت دوا نمیکنه

میشینی و زل میزنی یه گوشه

زانوهـاتو بغـل میکنی

و با خودت میگی :

دیگه زورم نمیرسه