احساس میکنم حال کسی رو دارم ک درکماست
ن خوب ک فکر میکنم احتمالا دچار مرگ مغزی شدم
تمام اعضای بدنم درست کار می کنن از جمله قلبم
ولی مغزم به کل رو ب زواله
ولی ن کلا از کار افتاده چون همش ارور میده
کاش جای اینکه مغزم از کار می افتاد قلبم از تپش می ایستاد
اینطوری دیگه حداقل دیگران امید ب برگشتم نداشتن
اخه مگه معجزه ای برای برگشت ی مرگ مغزی ب زندگی وجود داره؟
اینو باید ب بقیه فهموند
و مشکل از همینجا شروع میشه
از همینجایی ک هرکس ب زبون خودش حرف بزنه
و کسی کوتاه نیاد برای درک زبون یکی دیگه
پس چطور باید در این دنیای موهوم ارتباط برقرار کرد
من ک نمیدونم!!
دلم تنگ است...
دلم اندازه حجم قفس تنگ است...
سکوت از کوچه لبریز است...
صدایم خیس و بارانیست...
نمیدانم چرا در قلب من پاییز طولانیست.....
ما در مسیر زندگی با هیچ کس به طور اتفاقی روبرو نمیشویم،
همه ی آدمها با دلیل وارد زندگی ما میشوند...!
بهومیل هرابال