یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

هیاهوی آدمها

دوس دارم ببرمت یه جای شلوغ ,

خیلی شلوغ ,

وایستم اون وسط نگات کنم!

بگم اینارو میبینی؟

بگی آره!

بگم تو هیاهوی همه این آدما ,

بازم من چشمام فقط دنبال تو میگرده ,

دلم برای تو تنگ میشه... ♥♥

صداهاشونو می شنوی؟

بگی آره!

بگم تو اوج همین صداها دلم دنبال صدای تو میگرده... ♥♥

بگم حالا چشماتو ببند ,

بگو چه حسی داری!

بگی انگار گم شدم بین یه عالمه غریبه ,

بگم اگه نباشی گم میشم بین یه دنیا غریبه ..... ♥♥






بوسه


دیگر هیچ مزه اى دلچسب نخواهد بود


من تمام حس چشاییم را روى لبانت جا گذاشته ام




مخاطب خاص


مخاطب خاص که داشته باشی، دیگر فرقی ندارد چه می نویسی.

قلم را به دست می گیری

کافی است تصورش کنی ...

کافی است خاطراتش را ورق بزنی ...

کافی است گرمای دستانش را به خاطر آوری ...

حتی اگر خنده اش هم در ذهنت مرور شود ، کافی است.

بعد شروع به نوشتن میکنی.

می نویسی ...

آنقدر می نویسی تا به آرامش برسی.

و وقتی برمی گردی و به نوشته هایت نگاه می کنی،

می بینی تمامشان ،


آغشته به حس لطیف با "او" بودن است ...



حس قشنگ

چه حس قشنگیه وقتی میشی محرم دل یکی

یکی که بهش اعتماد داری

بهت اعتماد داره

از دلتنگی هاش برات میگه

از دلتنگی هات براش میگی

آروم میشه

آروم میشی

حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه



شب

شب چه حس قشنگیه ...

وقتی تو این تاریکی و سکوت

یواشکی عکسش رو میذاری رو به روت

وبا بغض باهاش حرف میزنی ...

اشکهات جاری میشه

اما خوبه

اون نمیفهمه داری گریه میکنی