یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

شب های دلتنگی

پیامبر شب های دلتنگی ام باش که من

 بی اعجاز، تو را مومنم !

وقتی لبهایم ..

وقتی لبهایم

لبهایت را گم کرده باشند

رژلبهای روی میز را باید دور بریزم

و روزه ی موسیقی بگیرم


مهدیه لطیفی






مگرمیشود


چکار به حرف مردم دارم ؟


زندگی من همین است !


شب که میشود عاشقانه ای می نویسم


و خیره می شوم به “عکست”


و با خود فکر میکنم مگرمیشود تو را “دوست نداشت” ؟




مفهومی برای عشق




تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هر شب

بدینسان خواب ها را با تو زیبا میکنم هر شب

                     

تبی این کاه را چون کوه سنگین میکند، آنگاه

                      چه آتش ها که در این کوه برپا میکنم هر شب


تماشاییست پیچ و تاب آتش، آه خوشا بر من

که پیچ و تاب آتش را تماشا میکنم هر شب

                  

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی جانا

                  چگونه با جنون خود مدارا میکنم هر شب


چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو

که این یخ کرده راازبیکسی،هامیکنم هرشب

                 

تمام سایه ها را می کشم در روزن مهتاب

                  حضورم را زچشم شهر حاشامیکنم هر شب


دلم فریاد می خواهد ولی در گوشه ای تنها

چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

                 

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی!

                  که من این واژه را تا صبح معنا میکنم هر شب

                       

محمد علی بهمنی





ورق های زمان


در هر ورق زمان نوشته ام :

به یادت میمانم حتی اگر هزار صفحه از تو دور باشم !



عاشقی

دارم از خودم با فکر تو رد می شم

                                       دارم عاشقی رو با تو بلد می شم




رمانتیک ترین داستان عاشقانه

رمانتیک ترین داستان عاشقانه؛

رومئو و ژولیت نیست که با هم از دنیا رفتند؛

بلکه قصه ی پدر بزرگ و مادربزرگ است؛

که به پای هم پیر شدند ...