یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

احوالپرسی


روی شانه پاییز زدم


حالش را بپرسم


ناگاه ریخت!


گاهی پرسیدن حالی


چه دردهایی را زنده می کند...


نریمان ربیعی



پاییز





درخت باشی و

برگ های اندوهت

انبوه؛

برگ برگ که می ریزد

عاشق پاییز می شوی...






گناه دارد

تابستان را که داغ نیامدن کردی

پاییز را سرد نبودن نکن،

گناه دارد.

 

افشین صالحی


منتظرش نمان...!!

در یک روز خران پاییزی پرستویی را درحال مهاجرت دیدم،


به او گفتم: چون ب دیار یارم میروی ب اوبگو"دوستش دارم"و منتظرش می مانم،


بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد و گفت:


"دوستش بدار" ولی منتظرش نمان...!!





خسته ام از زندگی


تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت

تا به کی بازیچه بودن در گذار سر نوشت

تا به کی با ضربه های درد باید رام شد

یا فقط با گریه های بیقرار آرام شد

بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار

خسته ام از زندگی با قصه های بیشمار !!!




بگذر






بگذر بهار ،

حالم با تو خوب نمی شود …

پاییز حال مرا خوب می شناسد !



فصل بی تو

ببین نگاه من از انتظار لبریز است


نه این بهار، که هر فصل


بى " تو " پاییز است ...



ای عابر

به یک پلک تـــو مـی‌بخشم تمـــام روز و شب‌ها را
که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را

بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم
فضا را یک‌ نفس پُر کن بـــه هــــم نگذار لب‌ها را

به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را

دلیلِ دل‌خوشـــی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم!
چرا باید چنین باشد؟... نمی‌فهمم سبب‌ها را

بیا این‌بار شعرم را به آداب تو می‌گویم
که دارم یاد مــی‌گیرم زبان با ادب‌ها را

غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هــر قدم یک دم نگاهــی کن عقب‌ها را


خاکستر

در پاییز برگهایم ریخت


در زمستان هیزمم را آتش زدند 

 سال نو را به چه تبریک میگویی؟ خاکستر؟