یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

با تو بودن...

نگاهت که میکنم

چیزی مرا از نداشتن ها جدا میکند

با تو که می خندم

قفل های این روزها باز میشوند

در تو که میمیرم

جاودانگی، ترانه ی مرغان خوشخوان روزگارم میشود

چه خوش اتفاقی ست

با تو بودن...

عاشقانه که صدایم میکنی

نامم دل انگیزترین آوای دنیا را به خود میگیرد

به تو می اندیشم

به دست های همیشه در دستانم

به لبخند گیرا و مهربانت

به صدای مردانه و پر هیبتت

بوی آرامش میدهد افکارم وقتی تو سلطان آن میشوی

دور میشوم از تمام دنیا و رویدادهایش

وقتی سرم را بر شانه ات میگذارم

کسی انگار تپش های قلبم را به قدم هایت بند زده

چه کودک میشوم

در برابر شماتت های عاشقانه ات

چه بی قرار میشوم

وقتی نگاهت را از چشمانم میگیری

چه دلتنگ میشوم

وقتی صدایم نمیکنی

تو را من نفس میکشم ، تو را من واژه میسازم ، تو را من پرواز میکنم

چه خوش طعم است

لب هایی که دوستت دارم را زمزمه میکند

در لحظه های عاشقانه مان

گم میشوم در آغوش گرمت

از سرمای بی رحم دل های این جماعت

عزیزم!

به خاطر بسپار

نگاهم چشمانت را حفظ است

من از امتحان نگاهت رد نخواهم شد...!


من و تو

این روزها که همه زغال فروش شده اند…. 

بیا 

من 

و 

تو 

 سپید بمانیم… 



این روزها

این روزهاآب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای

خشک شدن نیست



تلخـــ نوشتهــ هایمــ