یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

هجوم دردها


خسته گشتی از هجوم درد ها
خسته از بی دردی دلسرد ها


از سر آشوب ها ی روزگار

بر گل جانت نشسته گرد ها


بال گنجشک نگاهت را درید

زخم تیر ترکش نامرد ها


شد پریشان خاطرات زین های های و هوی

خلوتی جستی میان فرد ها


چشم بستی نا امید و دردناک

تا نبیند بیش ، رنگ زرد ها


پر کشیدی از میان این حصار

تا به فردوس برین و ورد ها


ما به جا ماندیم و حسرت های ما

می کشاند تا کجامان دردها


شاعر:؟


مــی گــویــنــد :

مــی گــویــنــد :
” خــوش بــه حــالــت !
از وقــتــی کــه رفــتــه حــتــی خـــم بــه ابــرو نــیــاوردی … ! ”
نــمـی دانــنــد
بــعــضــی دردهــآ
کــمــر خــم مــی کــنــنــد ، نــه ابـــرو !




همدردها

"دردها" فراموش می شوند...

ولی "همدردها" هرگز...

من بودن آن هایی را می خواهم که 

حتی "یادشان" زندگیم را زیباتر می کند.