یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

میدونی آخر عشق تهش چیه؟

میدونی آخر هر عشق ، ته تهش چیه ؟


یا مرگه یا جدایی یا عادت...یه وقتایی هم نفرت ،

 

خیلی وقتا...اونا که عشقشون با مرگ تموم میشه خوشبختن ،

 

اونا که عشقشون با جدایی تموم بشه غمگینن ،

 

اونا که به عادت برسن محتاجن ، معتادن...


اونایی هم که عشقشون به نفرت برسه بدبختن

 

از هر بیچاره ای بیچاره ترن..

.

تا حالا فکرشو کردی قراره ما به کدومشون برسیم؟؟؟



" امشب نه شهرزاد __ حسین یعقوبی "



سر انجام ما به کجا ختم می شود؟


این سوی زندگی من و تو هستیم و آن سوی دیگر سر نوشت !

این سو دستها در دست هم است و آن سو عاقبت این عشق !

به راستی آخر این داستان چگونه است ؟ تلخ یا شیرین ؟

سهم من و تو جدایی است یا برابر است با تولد زندگی مان؟

چه زیباست لحظه ای که من به

سهم خویش رسیده باشم و تو نیز به ارزوی خود !

چه زیباست لحظه ای که سر نوشت

با دسته گلی سرخ به استقبال ما خواهد آمد!

چه تلخ است لحظه جدایی ما و چه غم انگیز است لحظه خداحافظی ما !

این سوی زندگی ما در تب و تاب یک دیدار می باشیم ....

و آن سوی زندگی یک علامت سوال در آخر قصه من و تو دیده می شود !

آیا ما به هم میرسیم یا نمیرسیم ؟

سرانجام این داستان به کجا ختم خواهد شد ؟





یک شیشه فاصله...


تا دیدار تو


یک شیشه فاصله است


ومن


مثل ماهی میان تنگ


و تنگ


میان دریا...





مرا اینگونه باور کن

مرا این گونه باورکن...

کمی تنها...

کمی بی کس...

کمی ازیادها رفته...

خدا هم ترک ما کرده...!

خدا دیگر کجا رفته؟

مرا آیا گناهی هست؟

شاید به جرم آن غریبی و جدایی است!....