حدس بزن
حدس بزن
چقدر باید تنها باشد
کشوری که سرود ملی اش را
تنها یک نفر می خواند
...
مثل حمله قلبی به بخش سی سی یو
حمله لیونل مسی به دروازه رئال مادرید
حمله گاو خشمگین به پیراهن قرمزم
به من حمله می کند تنهایی
تنهایم
شبیه مهاجرانی که در غربت
دیوار سفارت کشورشان را در آغوش می گیرند
(رسول پیره - کتاب کلیدها )
بعضی " آه" ها را
هر چقدر هم از ته دل بکشی
باز هم سینه ات خالی نمی شود
سینه ی من پر است از این " آه" ها
سکوت پر رنگ ترین و با ارزش ترین بخش زندگی ام بود
از نگاه همه بیزار بودم ، چون می دانستم
گاهی چشم ها بی پرده حرف می زنند
به همین دلیل هرگز در چشم کسی نگاه نمی کردم
مبادا راز دلم فاش شود . . .
کاش می شد که نرفت ، کاش می شد که بمانیم و بسازیم خانه ای با گل دل
کشور عشق کجاست؟ صحبت از رفتن و بیزاری نیست ، پای ماندن لنگ است،
کاش می شد که نرفت و زمان را پوشید و زمین را بویید، همره باد نبود، آشتی را پیمود
به کجا باید رفت؟
امشب باز هم پستچی پیر محله نیامد
یا باید خانه مان را عوض کنم یا پستچی را!!!
تو که هر روز برایم نامه می نویسی مگر نه؟؟؟
دوستش دارم بی آنکه بدانم چرا...
و دوست داشتن بدون دانستن چرای آن...
انسان را به گمراهی می کشاند!!!
من گمراهی هستم که در جستجوی ذره ای از عشق تو...زیستنم را نابود می سازم!!!
تو نابودی ام را می بینی و
نمی فهمی یا می فهمی و نمی بینی...