یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...
یک عاشقانه آرام

یک عاشقانه آرام

احتیاط باید کرد ! همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز ...

خدایا



 خدایا...

بفهمانم که بی تو چه می شوم

اما

نشانم نده ...

بارالها !

هم بفهمان

و هم نشانم بده

که با تو چه خواهم شد ....


خدا


خدایا !

 

همه ی خنده های تلخ امروزم را میدهم

 

یکی از گریه های شیرین کودکی ام را

 

پس بده...



یک غریبه

یک غریبه می خواهم

بیاید

بنشیند،

فقط سکوت کند ...

و من...

هی حرف بزنم ،

بزنم و بزنم و ...

تا کمی آرام شود

این همه بار

بعد ...

بلند شود

برود

انگار نه انگار ....



مرا اینگونه باور کن

مرا این گونه باورکن...

کمی تنها...

کمی بی کس...

کمی ازیادها رفته...

خدا هم ترک ما کرده...!

خدا دیگر کجا رفته؟

مرا آیا گناهی هست؟

شاید به جرم آن غریبی و جدایی است!....




چه کنم دلم از سنگ که نیست

چه دل است این دل من



که ز یک لرزش اشک



بر رخ رهگذری



یا ز نالیدن مادر به فراق پسری



دل من می شکند



چه کنم ؟



دلم از سنگ که نیست



گریه در خلوت دل ننگ که نیست



چه دل است این دل من



که ز تردی چو یکی ساقه تاک



به شتابی که تگرگ



بشکند ساقه و از هم بدرد پیکر برگ



یا به آسانی یک شاخه گل می شکند



چه دل است این دل من



هر کجا اشک یتیمی رنجور



می چکد بر سر مژگان سیاه



هر کجا چشم زنی غمزده با یاد پسر مانده به راه



دل من می شکند



چه کنم ؟



دلم از سنگ که نیست



گریه در خلوت دل ننگ که نیست



چه دل است این دل من



در مزاری که زنی ناله کند در عزای پسرش



یا یتیمی که کند گریه به سوگ پدرش



جانم آید به خروش



ورببینم پر خونین کبوترها را



یا یکی بچه گنجشک که بشکسته پرش



دل من می شکند



حالت دخترکی کوچک و تنها و فقیر



که به حسرت کند از شیشه اشک



به عروسک نگه گاه به گاه



وز دل تنگ کند ناله و آه



دل من می شکند



چه کنم ؟



دلم از سنگ که نیست



گریه در خلوت دل ننگ که نیست



ناله پیرزنی غمزده و دست تهی



که ندارد نفسی



ضجه مرغ اسیر که کند ناله به کنج قفسی



هق هق مرد غریبی که بلا دیده بسی



حالت دختر زشتی که ز شرم



رو ندارد به کسی



دل من می شکند



چه دل است این دل من



دلم از ناله مرغان چمن می شکند



ز خیال غم مردم دل من می شکند



چه کنم ؟



دلم از سنگ که نیست



گریه در خلوت دل ننگ که نیست



چه کنم ؟



دل من می شکند .



مهدی سهیلی


5xqrrsg.jpg

بی نیازم

ﻧﯿﺎﺯﯼ ندارم که ﺍﻃﺮﺍﻓم ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﺷﻪ


ﻫﻤﻮﻥ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓم ﻫﺴﺘﻨﺪ


ﺁﺩﻡ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﮐﺎﻓﯿﻪ !!!




رسم جالب

چه رسم جالبی است،

محبتت را میگذارند پای احتیاجت،

صداقتت را میگذارند پای سادگیت،

سکوتت را میگذارند پای نفهمیت،

نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت،

و وفاداریت را پای بی کسیت،

و آنقدر تکرار میکنند که خودت

باورت میشود که تنهایی و بی کس و محتاج....!!!


http://delebaarooni.persiangig.com/image/untitledd.jpg

گذر زمان

گذر زمان..
 
متوجه گذر زمان در این چند قدم نشدم ...

از کودکی تا بزرگسالی ...

تا چشم بر هم زدم , وارد دنیائی شدم که نه شباهتی به دنیای من دارد ...
...
و نه اطرافیانم همان همبازیهای صاف و سادۀ خودم هستند .

می خواهم این چند قدم را به عقب برگردم اما حیف که نمیشود .

همه جای جاده زندگی نوشته اند " دور زدن ممنوع " ...